عشقولانه های من و تو

مطالب و اشعار عاشقانه و رمانتیک

عشقولانه های من و تو

مطالب و اشعار عاشقانه و رمانتیک

شعرهای نزار قبانی

اشعار عاشقانه نزار قبانی


اشعار کوتاه نزار قبانی


من چیزی از عشق مان

به کسی نگفته‌ام!

آنها تو را هنگامی که

در اشک های چشمم

تن می‌شسته ای دیده اند


******


شعر کوتاه از نزار قبانی


دوستم داشته باش

از رفتن بمان!

دستت را به من بده

که در امتداد دستانت

بندری است برای آرامش


******


شعر کوتاه نزار قبانی در مورد عشق


آن هنگام که با لباسی نو دوز

به دیدنم می آیی

شوق باغبانی با من است

که گلی تازه

در باغچه اش روییده باشد …


******


شعر عاشقانه عربی نزار قبانی


إنزعی الخنجرَ المدفونَ فی خاصرتی

و اترکینی أعیش..

إنزعی رائحتَک من مسامات جلدی

و اترکینی أعیش..

إمنحینی الفرصه..

لأتعرّف على امرأه جدیده

تشطب اسمَکِ من مفکّرتی

و تقطعُ خُصُلاتِ شعرک

الملتفّه حول عنقی..


ترجمه فارسی


دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش

بگذار زندگی کنم

عطر تنت را از پوستم بگیر و

بگذار زندگی کنم

بگذار با زنی تازه آشنا شوم که

نامت را از خاطرم پاک کند و

کلاف حلقه شده گیسوانت را از دور گلویم بگشاید


******


اشعار نزار قبانی در مورد زن


زن

مردی ثروتمند یا زیبا

یا حتی شاعر نمی‌خواهد

او مردی می‌خواهد

که چشمانش را بفهمد

آن گاه که اندوهگین شد

با دستش به

سینه اش اشاره کند

و بگوید : اینجا سرزمین توست


******


من

رازی را پنهان نکرده ام

قلبم کتابی است …

که خواندنش برای تو آسان است.

من

همواره تاریخ قلبم را می نگارم

از روزی که در آن

به تو عاشق شدم!


******


شعرهای جدید نزار قبانی


تو را زن می‌خواهم، آن گونه که هستی

تو را چون زنانی می‌خواهم

در تابلوی های جاودانه

چون دوشیزگان نقش شده بر سقف کلیساها

که تن در مهتاب می‌شویند


تو را زنانه می‌خواهم

تا درختان سبز شوند،

ابرهای پر باران به هم آیند،

باران فرو ریزد


تو را زنانه می‌خواهم

زیرا تمدن زنانه است

شعر زنانه است

ساقه‌ی گندم،

شیشه‌ی عطر،

حتی پاریس زنانه است

و بیروت – با تمامی زخم‌هایش – زنانه است


تو را سوگند به آنان که می‌خواهند شعر بسرایند

زن باش

تو را سوگند به آنان که می‌خواهند خدا را بشناسند

زن باش


******


دلتنگ شده ام!

به من بیاموز

که ریشه ی عشقت را از ته بزنم


به من بیاموز

که اشک چطور جان می دهد در خانه چشم


به من بیاموز

که قلب چگونه می میرد و دلتنگی خود را می کشد


******


خسته بر شنزار سینه‌ات خم می‌شوم

این کودک از زمان تولد تاکنون نخوابیده است


******


اشتباه نکن

رفتنت فاجعه نیست برایم

من ایستاده می میرم

چون بیدهای مجنون


******


پیش از آنکه معشوقه ام شوی

هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان

هر کدام

تقویم‌هایی داشتند

برای حساب روزها و شبان

و آنگاه که معشوقه‌ام شدی

مردمان

زمان را چنین می‌خوانند :

هزاره ی پیش از چشم های تو

یا

هزاره ی بعد از آن


******


در خیابان های شب

دیگر جایی برای قدم هایم نمانده است

زیرا که چشمانت

گستره شب را ربوده است


******


تو با کدام زبان صدایم می‌زنی

سکوت تو را لمس می‌کنم

به من که نگاه می‌کنی

به لکنت می‌افتم


زبان عشق سکوت می‌خواهد

زبان عشق واژه‌ای ندارد

غربت ندارد

حضور تو آشناست


از ابتدای تاریخ بوده است

در همه زمانه‌ها خاطره دارد

تو با کدام زبان سکوت می‌کنی

می‌خواهم زبان تو را بیاموزم


مترجم بابک شاکر


******


بهار

از نامه‌های عاشقانه من و تو

شکل می‌گیرد


«دوستت دارم»

و پایان سطر نقطه ای نمی گذارم


******


مرا یارای آن نیست که بی طرف بمانم

نه در برابر زنی که شیفته ام می کند

نه در برابر شعری که حیرتزده ام می کند

نه در برابر عطری که به لرزه ام می افکند…

بی طرفی هرگز وجود ندارد

بین پرنده… و دانه گندم!


******


نمی توانم نامت را در دهانم

و تو را

در درونم

پنهان کنم


گل با بوی خود چه می کند؟

گندمزار با خوشه اش؟

طاووس با دمش؟

چراغ با روغنش؟


با تو سر به کجا بگذارم؟

کجا پنهانت کنم؟

وقتی مردم، تو را در حرکات دست هایم

موسیقی صدایم

و توازن گام هایم

می بینند


******


نمی توانم با تو بیش از پنج دقیقه بنشینم

و ترکیب خونم دگرگون نشود

و کتاب‌ها

و تابلوها

و گلدان‌ها

و ملافه های تختخواب از جای خویش پرنکشند

و توازن کره زمین به اختلال نیفتد


******


بهترین شعرهای عاشقانه نزار قبانی




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.